پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
نوووووووووروز
نوشته شده در سه شنبه 29 اسفند 1391
بازدید : 1059
نویسنده : علیرضا آزادی


 بوي باران، بوي سبزه، بوي خاک
شاخه‌هاي شسته، باران خورده پاک
آسمان آبي و ابر سپيد
برگهاي سبز بيد
عطر نرگس، رقص باد
نغمه شوق پرستوهاي شاد
خلوت گرم کبوترهاي مست
نرم نرمک ميرسد اينک بهار
خوش به حال روزگار 

 




............
نوشته شده در پنج شنبه 10 اسفند 1391
بازدید : 738
نویسنده : علیرضا آزادی

 

 گول دنیا را مخور......!!

 

ماهیان شهر ما از کوسه ها وحشی ترند

 

بره های این حوالی گرگ ها را میدرند

 

سایه از سایه هراسان در میان کوچه ها

 

زنده ها هم آبروی مردگان را میبرند..... 

 



انسان عجب موجودیست ...
نوشته شده در پنج شنبه 3 اسفند 1391
بازدید : 678
نویسنده : علیرضا آزادی

 انسان عجب موجود بدبختی است! از اولین لحظه های حیاتش ،زندگی او با غم و عذاب عجین است. او پا به عرصه ی وجود می گذارد تا باری سنگین به دوش کشد. باری که آسمانها و زمین یارای حمل آن را ندارند. اصلا برای همین آفریده شده . هیچ راهی غیر از این ندارد. او هرگز نباید آسوده باشد. آسودگی برای او یعنی هلاکت. اگر بخواهد لحظه ای بیاساید و زیاد سخت نگیرد، باید تاوان آن را پس دهد. انسان بودن مساویست با مسئولیت و هیچ انسانی راهی برای فرار از انسانیت ندارد!

تو ، باید آدم شوی، باید اشرف مخلوقات شوی، باید به مقام خلیفة اللّهی نائل شوی وگرنه ...

خدا تو را جور دیگری نخواسته ،او ،عزّ و جلّ، تورا بهترین می خواهد. می خواهد به تو مباهات کند بر فرشتگانش. می خواهد تو طعم آدم شدن را بچشی. می خواهد از این لذتهای خیالی وارهی و بفهمی لذت یعنی چه. بزرگی می گفت، اگر لذت واقعی را بچشی، حتی اگر پاره پاره ات کنند از آن دل نمی کنی...

او تو را به کوره ی سختیها و مشکلات می گدازد تا ناخالصیها و ناپاکیهای وجودت از میان بروند و به طلای ناب تبدیل شوی. او مهربانتر و حکیمتر از آن است که بگذارد تو به خاطر خوشی چند روزه، خوشی و سعادت ابدی را از دست بدهی.

انسان بدبخت نیست. او برای آسودن به این دنیا نیامده، برای آدم شدن آمده، آنهم به هر قیمتی! بدبختانه ترین نوع زندگی این است که هیچ میدانی برای جنگیدن در آن نباشد.

درد بی دردی جزایش آتش است....




بهلول عاقل یا دیوانه؟؟؟؟؟؟؟
نوشته شده در پنج شنبه 3 اسفند 1391
بازدید : 655
نویسنده : علیرضا آزادی

 روزی بهلول داشت از کوچه ای می گذشت شنید که استادی به شاگردهایش می گوید: من در سه مورد با امام صادق(ع) مخالفم.

یک اینکه می گوید خدا دیده نمی شود. پس اگر دیده نمی شود وجود هم ندارد.

دوم می گوید: خدا شیطان را در آتش جهنم می سوزاند در حالی که شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیری در او ندارد.

سوم هم می گوید: انسان کارهایش را از روی اختیار انجام می دهد در حالی که چنین نیست و از روی اجبار انجام می دهد.

بهلول که شنید فورا کلوخی دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد.

اتفاقا کلوخ به وسط پیشانی استاد خورد. استاد و شاگردان در پی او افتادند و او را به نزد خلیفه آوردند.

خلیفه گفت: ماجرا چیست؟

استاد گفت: داشتم به دانش آموزان درس می دادم که بهلول با کلوخ به سرم زد و الان درد می کند.

بهلول پرسید: آیا تو درد را می بینی؟

گفت: نه

بهلول گفت: پس دردی وجود ندارد. ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستی و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیری ندارد.

ثالثا: مگر نمی گویی انسانها از خود اختیار ندارند؟ پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم.

استاد اینها را شنید و خجل شد و از جای برخاست و رفت.




?????????????!!!!.......................
نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391
بازدید : 405
نویسنده : علیرضا آزادی

 زندگیت را طی کن

و انگاه که بر بلندترین قله هایش رسیدی

لبخند خود را

نثار تمام سنگریزه هایی کن

که پایت را خراشیدند

 

مرد ها در چار چوب عشق٬  به وسعت غیر قابل انکاری نا مردند!
برای اثبات کمال نامردی آنان٬تنها همین بس که در مقابل قلب ساده و فریب خورده‌ی یک زن٬احساس می کنند مردند.تا  وقتی که قلب زن عاشق نشده٬پست تر از یک ولگرد٬عاجز تر از یک فقیرو گدا تر از همه ی گدایان سامره.پوزه بر خاک و دست تمنا به پیشش  گدایی میکنند. اما وقتی که خیالشان از بابت قلب زن راحت شد٬به یک باره یادشان می افتد که خدا مردشان آفرید!!
و آنگاه کمال مردانگی را در نهایت نا مردی جست و جو  میکنند.


با تمام وجود گناه كردم و در تكرار آن اصرار!!! 

اما نه نعمتش از من گرفت و نه گناهانم را فاش كرد...

اگر اطاعتش كنم چه ميكند؟




...???!!!!???
نوشته شده در چهار شنبه 2 اسفند 1391
بازدید : 368
نویسنده : علیرضا آزادی

 بدترین شکل دلتنگی برای کسی  است که در کنارش باشی و بدانی که هرگز به او  نخواهی رسید . 

 

    حرارت لازم نیست گاهی از سردی نگاهش آتش میگیرم 

 

هیچ کس لیاقت اشک های تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد … باعث ریختن اشک های تو نمی شود.


بغض، بزرگترین نوع اعتراض در برابر آدم هاست...

اگر بشكند دیگر اعتراض نیست التماس است!


هرگز از کسی که همیشه با من موافق بود ، چیزی یاد نگرفتم . .